دانلود رمان تلخ و شیرین برای آندروید
قسمتی از متن رمان:
نگاههای امیر به من خیلی معنی دار شده بود! ولی هیچکس به غیر از خودم معنی نگاههای او رامتوجه نبود!
وقتی احساس کردم بابا و حاج مرتضی مرا ازبحث خودشان خارج کردندبه بهانه دیدن تلویزیون بلندشدم وبه آشپزخانه رفتم. عمه مهین یک تلویزیون کوچک هم در آشپزخانه روی کابینت گذاشته بود. تلویزیون راروشن کردم. چندکانال راعوض کردم وسپس برای دیدن یک سریال که اصلا نمی دانم چه بود روی صندلی آشپزخانه نشستم. صدای عمه مهین را شنیدم که گفت: امیرجان داری میروی آشپزخانه این ظرف میوه راهم برای سپیده ببر.
فهمیدم امیر قصد آمدن به آشپزخانه را دارد. چند لحظه بعد امیر با دو بشقاب میوه به آشپزخانه آمد اما صورتش گرفته و ناراحت بود! یکی ازظرفها را جلوی من گذاشت و دیگری را برای خودش. سپس صندلی روبه روی من را از میز عقب کشید و نشست. من به صفحه تلویزیون نگاه میکردم و امیرفقط به من نگاه میکرد. بعد با صدای آرامی گفت: سپیده...
اول جوابش را ندادم تا دوباره گفت: سپیده...
نگاهش کردم و گفتم: بله؟
امیر نفس عمیقی کشید و گفت: این پسره کی است؟
پرسیدم: کدام پسره؟
عصبی شد ولی خودش را کنترل میکرد که صدایش بالا نرود. با همان حالت قبل گفت: سپیده! دست ازمسخره بازی بردار! خودت بهتر میدانی که منظورم چه کسی است!
جواب دادم....
ادامه رمان در لینک زیر
روش دانلود