loading...
لاینک
M.SADEGH بازدید : 2070 جمعه 15 اسفند 1393 نظرات (0)

 


با یش از 50 رمان با موضوعات مختلف برای شما کاربران عزیز و کاملا رایگان

 

  • لیست رمان های عاشقانه :

 

  • رمان افسونگر
  •  رمان اشکهایم دریا شد
  • رمان ازدواح به سبک کنکوری
  • رمان آخرین برف زمستان
  • رمان الهه شب
  • رمان بغض تاریخی
  • رمان پارمین
  • رمان پدر خوب
  • رمان تراکم تنهایی
  • رمان تمنا برای نفس کشیدن
  • رمان خط هشتم
  • رمان دالان بهشت
  • رمان در مسیر آب و آتش
  • رمان دیوار به دیوار
  • رمان من مادرش هستم
  • رمان یاسمین
  • رمان نجوای شیطان
  • رمان همه هستی من
  • رمان یک اس ام اس
  • رمان من تو او دیگری
  • رمان هیچوقت اعتراف نکن
  • رمان روزهای بارانی
  • رمان توسک
  • رمان اعتراف عاشقانه
  • رمان گندم
  • رمان هم خونه
  • رمان خانوم بادیگارد
  • رمان خواب بازی
  • رمان حصار تنهایی من
  • رمان نفرت
  • رمان هوای دو نفره
  • رمان اقای مغرور،خانم لجباز
  • رمان نوای عشق
  • رمان عشق و دیوانگی
  • رمان عشق در وقت اضافه
  • رمان عشق به توان 6
  • رمان شیرین
  • رمان تقاص
  • رمان قرار نبود
  • رمان کلبه عشق
  • رمان سینوهه
  • رمان بابا لنگ دراز
  •  رمان باورم کن
  • رمان ابنبات چوبی

 

  • لیست رمان های پلیسی

 

  • رمان پژوا و پژمان
  • رمان پارلا
  •  رمان مثلث زندگی من
  • رمان در چشم من طلوع کن
  • رمان بادیگارد
  • رمان اریکا
  • رمان کلت طلایی

 

  • رمان های طنز

 

  • رمان همسایه گودزیلا
  • رمان تا ته دنیا
  • رمان شیرین
  • رمان جایی که قلب آنجاست
  • رمان نی نی های جلف

 

  • امکانات :
    * امکان انتقال برنامه به مموری کارت
    * اهنگ زیبا و ارامش بخش
    * به اشتراک گذاری خود برنامه
    * به اشتراک گذاری متن رمان ها
    * طراحی زیبا

  • امکانات نسخه جدید :
    * تغییر کلی محیط برنامه
    * از نوع نویسی کلیه برنامه
    * محیطی کاملا کاربر پسند
    * طراحی جدید و کاملا زیبای بخش های مختلف
    * بهبود حالت شب و روز
    * امکان تغییر اندازه نوشته ها در داخل متن
    * یکپارچه سازی کلی محیط داخلی برنامه

 

 

 

 

  • حجم : 21 MG

 

 

M.SADEGH بازدید : 232 سه شنبه 05 اسفند 1393 نظرات (0)

دانلود رمان تلخ و شیرین برای آندروید


 

قسمتی از متن رمان:
 
 نگاه‌های امیر به من خیلی معنی دار شده بود! ولی هیچکس به غیر از خودم معنی نگاه‌های او رامتوجه نبود!
وقتی احساس کردم بابا و حاج مرتضی مرا ازبحث خودشان خارج کردندبه بهانه دیدن تلویزیون بلندشدم وبه آشپزخانه رفتم. عمه مهین یک تلویزیون کوچک هم در آشپزخانه روی کابینت گذاشته بود. تلویزیون راروشن کردم. چندکانال راعوض کردم وسپس برای دیدن یک سریال که اصلا نمی دانم چه بود روی صندلی آشپزخانه نشستم. صدای عمه مهین را شنیدم که گفت: امیرجان داری میروی آشپزخانه این ظرف میوه راهم برای سپیده ببر.
فهمیدم امیر قصد آمدن به آشپزخانه را دارد. چند لحظه بعد امیر با دو بشقاب میوه به آشپزخانه آمد اما صورتش گرفته و ناراحت بود! یکی ازظرفها را جلوی من گذاشت و دیگری را برای خودش. سپس صندلی روبه روی من را از میز عقب کشید و نشست. من به صفحه تلویزیون نگاه می‌کردم و امیرفقط به من نگاه می‌کرد. بعد با صدای آرامی گفت: سپیده...
اول جوابش را ندادم تا دوباره گفت: سپیده...
نگاهش کردم و گفتم: بله؟
امیر نفس عمیقی کشید و گفت: این پسره کی است؟
پرسیدم: کدام پسره؟
عصبی شد ولی خودش را کنترل میکرد که صدایش بالا نرود. با همان حالت قبل گفت: سپیده! دست ازمسخره بازی بردار! خودت بهتر میدانی که منظورم چه کسی است!
جواب دادم....
ادامه رمان در لینک زیر
 

 روش دانلود

 

درباره ما
Profile Pic
این وبلاگ در صورت استقبال شما به وبسایت تبدیل خواهد شد در اینجا برخی اموزش ها و دانلود مسنجرهای پر طرفدار پرداختیم
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 120
  • کل نظرات : 21
  • افراد آنلاین : 10
  • تعداد اعضا : 94
  • آی پی امروز : 23
  • آی پی دیروز : 269
  • بازدید امروز : 42
  • باردید دیروز : 679
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 732
  • بازدید ماه : 831
  • بازدید سال : 3,722
  • بازدید کلی : 203,508