loading...
لاینک
M.SADEGH بازدید : 558 جمعه 29 اسفند 1393 نظرات (0)

مقدمه :


 اگر دروغ رنگ داشت.
هر روز شاید..
ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه می بست..
و بی رنگی..
کمیاب ترین چیزها بود..
اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت..
عاشقان سکوت شب را ویران می کردند..
اگر به راستی خواستن توانستن بود..
محال نبود وصال!
و عاشقان که همیشه خواهانند..
همیشه می توانستند تنها نباشند.. ..
اگر غرور نبود..
چشم هایمان بجای لبهایمان سخن نمی گفتند..
و ما کلام محبت را در میان نگاه های گهگاهمان جست و جو نمی کردیم.
.. ..
اگر همه ثروت داشتند..
دل ها..
سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند..
و یک نفر در خیابان خواب گندم نمی دید..
تا دیگران از سر جوانمردی..
بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند..
..
اگر عشق نبود..
به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟
کدامین لحظه های نایاب را اندیشه می کردیم..؟
و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟
آری بی گمان پیش از این ها مرده بودیم..
اگر عشق نبود..
اگر کینه نبود..
قلب ها تمامی حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند..
اگر خداوند..
یک روز آرزوی انسان را برآورده می کرد..
من بی گمان..
دوباره دیدن تو را آرزو می کردم..
و تو..
هرگز ندیدن مرا..
آن گاه نمی دانم به راستی خداوند کدام یک را می پذیرفت..
“دکتر شریعتی”

- خلاصه رمان :

نمیدونم تا حالا شده تو زندگیت به بن بست بخوری به چیزی که میخوای نرسی برای همسرت یه سربار باشی تو رو اضافی بدونه ازت بدش بیاد ….
اینه زندگی من پیش بقیه خوشیم اما تو تنهایم زندگیم جهنمه..پایان خوش

درباره ما
Profile Pic
این وبلاگ در صورت استقبال شما به وبسایت تبدیل خواهد شد در اینجا برخی اموزش ها و دانلود مسنجرهای پر طرفدار پرداختیم
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 120
  • کل نظرات : 21
  • افراد آنلاین : 10
  • تعداد اعضا : 94
  • آی پی امروز : 24
  • آی پی دیروز : 269
  • بازدید امروز : 43
  • باردید دیروز : 679
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 733
  • بازدید ماه : 832
  • بازدید سال : 3,723
  • بازدید کلی : 203,509